قلبم آسمون می شه به شوق خوابیدن ستاره ی وجودت
کاش از میون همه ی ستاره ها تو سهیل نشی !
::
::
بمان با من که من بی تو صدایی خسته در بادم
در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم
::
::
برای پریدن لازم نیست پرنده باشم
همین که تو بخندی بال در می آورم
::
::
کاش می توانستم تورا آنگونه بخندانم
تا سیر شوی از خندیدن با کسانی که لیاقت لبخندت را ندارند!
تقصیر من چیست که نمی توانم نقش بازی کنم؟
::
::
اینجا همانجاست که نباید باشی
غم انگیز است اگر تو را نخواهد
مسخره است اگر نفهمی
احمقانه است اگر اصرار کنی
::
::
عشق از میدان مین خطرناک تر است
مین عمل نکرده پایت را از کار می اندازد
خاطره ی عمل نکرده قلبت را
::
::
آمده بودم به تو بگویم هنوز دوستت دارم
اما بر زبانم این طور آمد که هر وقت دلت خواست حرف بزنی تماس بگیر !
::
::
ماهی اسیر تنگ باشی و یارت در دریا
باله ات زخمی و گریه ی بی صدا واویلا
::
::
وقتی نیستی یا دلم می گیرد یا باران
::
::
این پیام فقط جهت زدن حاضری در دفتر رفاقت بود تا بدونی بیادتم
::
::
وصیت کردم بعد مرگم قلبمو اهدا کنند
اما گفتند اجازه ی صاحبش لازمه اجازه می دی ؟
::
::
ناز آن چشمی که سویش مال ماست
ناز آن زلفی که تارش مال ماست
ناز آن چوپان که سازش مال ماست
ناز آن دوستی که قلبش یاد ماست
::
::
از تنهایی پرسیدم برای عشقم چه بنویسم
گفت : بنویس ما را چون روزگار فراموش مکن
::
::
دلم دل نیست ، دریا نیست ، مرداب است
که موجی هم سراغش را نمی گیرد
نه میل زیستن دارد نه می میرد …