دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست . . .
::
::
نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم
تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی. . . !
::
::
من وجودم به تو مدیون و دلم مامن توست
آرزویم نظری روی تو و دیدن توست
من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم
با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم . . .
::
::
هرچه دلتنگی هست ، حرفهایی که گره در گره است
تو بیا تا به همان بوسه اول برود . . .
::
::
تنهایی و دل تنگی هایتان را پیشفروش نکنید
فصلاش که برسد به قیمت میخرند . . .
::
::
به نام خدائی که هستی را با مرگ ، دوستی را یک رنگ
زندگی را با رنگ ، عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ
شاپرک را صد رنگ ، و مرا دلتنگ تو آفرید . . .
::
::
لحظه هایی هست که دلم واقعاً برایت تنگ می شود.
من اسم این لحظه ها را “همیشه” گذاشته ام
::
::
دلتنگی
تنها نصیب من بود
از تمام زیبایی هایت . . .
::
::
خدایا
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن
اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت . . .
::
::
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .
::
::
بیا باران را دعوت کنیم ، به جشن دلتنگی رازقی
بیا دوباره عادت کنیم ، به بغض غریبانه عاشقی . . .
::
::
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت ، دلتنگی ام را به باد می سپارد . . .